یک شخصیت و چند مسئله

واقعیت این است که اغلب شخصیت ها بیش از یک مسئله دارند. ما شخصیت ها را خیلی کلی تر و جامع تر از آن میشناسیم که بگوییم فقط یک مسئله دارند. پس ناخودآگاه آنها را با چند مسئله می سازیم. این به خودی خود اشکال نیست و خوب هم هست. به شرطی که بتوانیم مسائل شان را از هم تفکیک بدهیم.
اما نکته ای که بسیار مهم است باید مهمترین مسئله ی شخصیت مان را بشناسیم. اتفاقی که اغلب در رمان های بد می افتد یکی کردن چند مسئله ی متفاوت ، اما نزدیک به هم است و سپس طرح یکی به عنوان مسئله ی اصلی و بعد پیش بردن در جهتِ حل مسئله ی فرعی.
در رمان خوب مسائلِ فرعی در مسئله ی اصلی تنیده میشود و از آن جدا نمیشود و نیز آنرا پررنگ میکنند، نه کم رنگ . مثلن هولدن کالفیلد (در ناطور دشت) نه فقط با مدرسه اش ، با خانواده اش ، با دوستان اش ، بلکه با کل اجتماعِ پیرامون ش مشکل دارد. در نهایت هم مسئله ی او با رفتن به آسایشگاه حل میشود یعنی در جهت همراه کردن و یک سان کردن او با اجتماع. حال اگر فقط مشکل او با مدرسه یا خانواده و یا دوستانش حل میشد فقط یک موضوع فرعی حل میشد .
در رمان همسایه ها «خالد» نه تنها مسئله اش فقر خانواده ی خودش است ، بلکه فقر دور و بری هایش در جامعه را نیز زیر نظر دارد . از طرفی هم وارد یک سری جریانات سیاسی میشود که همه زیر مجموعه ای از آن مسئله ی اصلی اند که میتوان آن را تغییر دادن شرایطِ نابرابر زندگی اجتماعی اش دانست.

یک نکته:
بهتر است در طول رمان شخصیت های اصلی لا اقل یکی دوبار ابعاد تازه ای را از خود به نمایش بگذراند. به خصوص ابعادی که با خصلت های شناخته شده شان در تباین (ونه تناقض) باشد. در این صورت پیچیدگی و چند بعدی بودنشان بیشتر به چشم می آید.

فیروزه سادات امیرمالایی

کلید واژه: شخصیت ، طرح مسئله ، رمان

پرونده سازی برای شخصیت ها

پرونده سازی برای شخصیت ها

ابتدایی ترین کاری که برای نوشتن هر داستان لازم است انجام دهیم ایجاد پرونده هایی برای هر شخصیت داستانمان است. این کار به ما کمک میکند تمام شخصیت ها را از هر نظر بسط و گسترش بدهیم. برای این کار لازم است چند نکته ی بسیار مهم را در نظر داشته باشیم:
ما برای توضیح این قسمت چکیده ای از کتاب یک شیوه برای رمان نویسی اثر آقای حسین سنا پور بهره گرفته ایم، و بنا به ضرورت تغییراتی در هر بخش داده ام :

آزاد گذاشتن ذهن
کاری که خودِ من در این مرحله میکنم و میتوانم آن را به عنوان پیشنهاد مطرح کنم، آزاد گذاشتن ذهن برای فکر کردن درباره ی موضوع و شخصیت ها و ماجراست یعنی بدون چارچوب و فقط با این فرض که میخواهیم از داستان مان و به خصوص از شخصیت هامان بیشتر بدانیم.ذهن مان را آزاد بگذاریم تا در گوشه و کنار موضوع و شخصیت ها بگردد و پرسه بزند . هرچه هم به ذهنمان میرسد بی معطلی یاد داشت میکنیم. حتما در هنگام فعالیت های دیگر روزمره مان چیزهایی به ذهنمان میرسد ، پس بهتر است همیشه دفتر یادداشتی همراهمان باشد. این کارمان باعث میشود شناخت بسیار عمیق و کافی از شخصیت ها به دست بیاوریم.

دادن تغییرات کلی
شاید در زمان نوشتن شناسنامه برای شخصیت ها متوجه شوید بعضی هاشان نیاز به تغییرات کلی دارند، این زمان بهترین وقت برای این تغییرات است، بدترین زمان تغییرات شخصیت ها زمان نوشتن رمان یا زمان باز نویسی است.

مسئله ی شخصیت
میشود چندین سئوال مشخص درباره ی شخصیت طرح کنیم و به یک یک آنها جواب بدهیم. به گمانم مهمترین سئوال درباره ی هر شخصیتی این است :
او چه میخواهد؟
آیا شخصیت میخواهد زندگی اش عوض شود و از تکراری بودنِ روزهایش خسته شده؟ آیا با کسی آشنا شده که زندگی او را به کلی عوض کرده؟
ایا ناخواسته در اتفاقی درگیر شده و زندگی اش در خطر است؟
آیا میخواهد دلیل شکست های عاطفی اش را بداند؟
پس فهم این مسائل و موانع ،پیچیدگی شان ، علت ایجادشان، قدمت شان ، عوامل ایجاد کننده شان و غیره و غیره اساس شناخت شخصیت مان و سپس پیش برد درست او در طول رمان خواهد بود.

ادامه دارد
فیروزه سادات امیرمالایی

کلید واژه: رمان نویسی، شناسنامه شخصیت ، حسین سنا پور

یک شیوه برای رمان نویسی (انتخاب موضوعِ خوب)

چند توصیه ی غیر ضروری برای انتخاب موضوع:
اول اینکه موضوعی را انتخاب کنید که شناخت کافی از آن داشته باشید ، یا بتوانید در مورد آن تحقیق کنید.
دوم اینکه موضوع تان را از مسائل دور و برتان ، یعنی از زمانه ی خود انتخاب کنید. (این موضوع به نوشتن تان خیلی کمک میکند)
سوم اینکه در مورد موضوع تحقیق کنید و هرچه تحقیق تان بیشتر باشد کارتان زیباتر میشود.
چهارم اینکه : موضوعاتی بهترند که یا شخصیت هاشان ماجرا جو باشند یا مجبور به ماجرا جویی بشوند. یعنی خودشان را از جهاتی تغییر بدهند.
پنجم: موضوعات تاریخی به شرطی خوبند که به طور عینی یا ضمنی به موازات مسائل امروز قرار بگیرند . عکس این هم البته میتواند جذاب باشد . یعنی ارجاعاتِ تاریخی دادن به بعضی از ماجراها یا احیانا شخصیت های رمان، که در زمان حاضر حضور دارند و اتفاق می افتند ، میتوانند وسعتی تاریخی به رمان بدهند .
ششم اینکه : موضوعی را انتخاب کنید که در آن در اثر اتفاقی تمام هستی شخصیت به خطر افتاده باشد. این میتواند عاشق شدن باشد یا تهدید شدن به مرگ، یا در معرض فاجعه ای مرگبار قرار گرفتن یا طرد شدن از همه کس و همه جا و غیره و غیره . به اغلب رمان های خوب این گونه اند . مثل همسایه ها (احمد محمود) خالد دارد بالغ میشود و این بلوغ هم فکری است و هم جنسی و این هر دو تمام زندگی او را تغییر میدهند.
هفتم اینکه: بهتر است زندگی و ماجراهای شخصی خودتان را موضوع رمانتان نکنید گرچه بعضی از ماجراهای زندگی انقدر برایمان هیجان انگیز است که دوست داریم داستانشان کنیم.

آخرین توصیه ای که میتوانم بکنم از روی کتاب یک شیوه برای رمان نویسی اثر «حسین سنا پور» است : مهمترین کشمکش انسان معاصر با خودش است و بزرگترین رمان های قرن بیستم اغلب واجد این خصوصیت اند . پس بهتر است دنبال موضوعی باشیم که نه فقط نشان دهنده ی درگیری انسان با اجتماع دور و برش و چه بسا طبیعت اطرافش باشد ، بلکه درگیری او با خودش را هم در مرتبه ی اول قرار بدهد.
رمان های فاکنر ،پروست ، و جویس و از میان ایرانی ها آثار گلشیری مسئله ی شخصیتشان اینگونه است.

کلید واژه: موضوع ، رمان ، سنا پور، کشمکش

داستان چیست و انواع داستان

داستان شالوده ی هر اثر روایتی و نمایشی خلاقه است و از این نظر به معنای عام آن تقریبا مترادف ادبیات است؛ در واقع اگر مقوله ی شعر را از ادبیات جدا کنیم ، داستان اصطلاح دیگری است برای ادبیات. در گذشته های دور، شعر نیز به صورت روایتی آن معمول بود. ایلیاد و ادیسه اثر هور در اصر به شعر روایتی بود، شاهنامه نیز به شعر روایتی است. از این رو داستان معنایی عام دارد و معنایی خاص. در معنای عامش ، همانطور که گفته شد، تقریبا معادل ادبیات است که از آن به عنوان ادبیات تخیلی نیز یاد میکنند و شامل انواع ادبی یونان و رووم باستان میشود و در این معناست که میگوییم داستان حماسه، داستان نمایشنامه ، داستان فیلمنامه ، داستان کوتاه ، داستان رمان و … اما در معنای خاص آن ، مترادف و هم معنای ادبیات داستانی است ؛ زیرا در عرف نقد ادبی امروز، به قصه ، رمانس ، داستان کوتاه و رمان و متفرعات آن ها ادبیات داستانی میگویند. در اینجا من فقط به معنای محدود و خاص داستان نظر دارم ، یعنی به ادبیات داستانی و به اجمال به انواع گوناگون داستان در ادبیات فارسی می پردازم :
داستان شامل:
قصه
رمانس
داستان کوتاه
رمان
می باشد. که هر کدام از اینها نیز زیر شاخه هایی دارند در پایین ، زیر شاخه های هر کدام از این چهار نوع را می آوریم.
الف. قصه شامل پنج شاخه ی دیگر است :
۱٫ اسطوره
۲٫ حکایت اخلاقی
۳٫ افسانه ی تمثیلی (فابل ، افسانه ی حیوانات)
۴٫ افسانه ی پریان
۵٫ افسانه ی پهلوانان

ب. رمانس شامل
۱٫ رمانس روستایی (شبانی)
۲٫ رمانس شهسواری

ج. داستان کوتاه شامل
۱٫ داستانک
۲٫ داستانِ کوتاهِ کوتاه
۳٫ داستان کوتاه (نوول)
۴٫ داستان بلند

د. رمان شامل
۱٫ رمان کوتاه
۲٫ ناولت
۳٫ رمان

در پستهای بعدی به تفصیل راجع به هر کدام از این ها مطلب گذاشته میشود.

(برگرفته از کتاب داستان و ادبیات اثر استاد جمال میر صادقی)

بابا طاهر عریان

عارف، شاعر ایرانی تبار و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و در دوران طغرل بیک سلجوقی بوده است. بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و عریان به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است.

از خاندان، تحصیلات و زندگی باباطاهر اطلاعات صحیحی در دسترس نیست اما بنا به نوشته راوندی در راحةالصدور، باباطاهر در سال ۴۴۷ هجری با طغرل سلجوقی دیدار کرده و مورد احترام وی نیز قرار گرفته است. در یکی از دوبیتی‌های مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیده‌است. اما رشید یاسمی با استناد به همان دو بیتی و اشاره به اهمیت عدد ۱۰۰۰ نزد اغلب ملل برآن رفته است که مقصود باباطاهر از واژه الف سال ۱۰۰۰م بوده و در نتیجه مقارن سالهای ۳۹۰ و ۳۹۱ (برابر با ۱۰۰۰ میلادی) زاده شده است. او پس از ۸۵ سال زندگی، در همدان وفات یافته است.

در روزگار ما باباطاهر عریان بیشتر با دوبیتی‌های شیرین و دلربایش شناخته می‌شود. دوبیتی‌های باباطار بیشتر به لهجه لری سروده شده و از نوع فهلویات (پهلویات) و ترانه‌های معمول در نقاط مختلف ایران است. بیشتر این دوبیتی‌ها به زبان محلی و شبیه به لغت‌های لری می‌باشد.
باباطاهر عاشق خداوند، طبیعت و انسان بودن است. در کلامش بارها از کوهستان‌ها، دشت‌ها و رودخانه‌های زیبای ایران‌زمین، رفتار و اخلاق خوب و ستایش خداوند سخن می گوید. باباطاهر انسان‌ها به ارزش نهادن به زندگی سفارش می‌کند؛ زندگی‌ای که در آن کمال و طی کردن درجات انسان بودن، حرف نخست را بزند. در دوبیتی‌های باباطاهر مکررا سخنانی دیده می‌شود که شامل پندها و اندرزهای وی به آیندگان است.

مکن کاری که بر پا سنگت آید
جهان با این فراخی تنگت آید
و فردا نامه‌خوانان نامه خوانند
تو را زنامه خواندن ننگت آید

………………………

اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از حق پرسم که این چونست و آن چون
یکی را داده صد ناز و نعمت
یکی را داده قرص جو آلوده در خون

از باباطاهر علاوه بر دوبیتی های دلکش، دو قطعه و چند غزل با گویش لری و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی و کتابی به نام «سرانجام» به یادگار مانده است. کتاب سرانجام شامل دو بخش «عقاید عرفا» و «صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی» است.

نکاتی مهم راجع به خواندن صد سال تنهایی اثر مارکز

در این رمان به شرح زندگی شش نسل خانواده بوئندیا پرداخته شده‌است که نسل اول آن‌ها در دهکده‌ای به نام ماکوندو ساکن می‌شود.

ناپدید شدن و مرگ بعضی از شخصیت‌های داستان به جادویی شدن روایت‌ها می‌افزاید. صعود رمدیوس به آسمان درست مقابل چشم دیگران کشته شدن همه پسران سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که از زنان در جبهه جنگ به وجود آمده‌اند توسط افراد ناشناس از طریق هدف گلوله قرار دادن پیشانی آنها که علامت صلیب داشته و طعمه مورچه‌ها شدن آئورلیانو نوزاد تازه به دنیا آمده آمارانتا اورسولا از این موارد است. به اعتقاد بسیاری او در این کتاب سبک رئالیسم جادویی را ابداع کرده است. داستانی که در آن همهٔ فضاها و شخصیت‌ها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند، اما ماجرای داستان مطابق روابط علّی و معلولی شناخته شدهٔ دنیای ما پیش نمی‌روند.

رمان صد سال تنهایی باعث شد مارکز به ایرانیان معرفی شود اما این کتاب جزء سخت خوان ترین کتابها می باشد و بسیاری از مشتاقان مطالعه به سراغ این رمان رفتند و همچنان میروند اما سبک این اثر یعنی رئالیسم جادویی باعث میشود بسیاری از افراد رمان را نیمه کاره رها کنند، به همین دلیل قبل از شروع مطالعه ی این رمان چند پیشنهاد برایتان دارم.

قدم اول: با داستان های کوتاه مارکز شروع کنید

مارکز توی داستان های کوتاهش، معمولا سراغ سبک معروفش یعنی «رئالیسم جادویی» نمی رود و خیلی خلاقیت های پیچیده به خرج نمی دهد، بعضی از داستان هایش که تماما بدون عنصر جادو هستند و در مورد بقیه هم حداکثر در هر داستان یک ایده جادویی رو می کند؛ مثلا در یک داستان، پیرمردی دوتا بال دارد و مسئله برخورد بقیه افراد با این وضعیت است. یا توی یک نمونه دیگر، پسربچه ای که دیگران حرفش را درباره امکان دیدن یک کشتی خیالی باور نمی کنند، یک شب آن کشتی را از توی خیالاتش به دنیای واقعی می کشاند و همه چیز را به هم میریزد. این نمونه ها، در عین حال که خودشان یک تجربه ابدی هستند اما دریچه ورود خوبی برای دنیای شیرین گابو هم می توانند باشند.

برای شروع میتوانید سراغ «دوازده داستان سرگردان» که ترجمه اش هم برای بهمن فرزانه است، می تواند گزینه خیلی خوبی از میان انبوه مجموعه داستان های کوتاه مارکز باشد. این را پیدا نکردید، سراغ ترجمه های احمد گلشیری بروید.

قدم دوم مطالعه ی رمانهای ساده تر مارکز

حالا وقتش است که سراغ داستان های طولانی تری مثل «کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد» یا «ساعت شوم» بروید. داستان هایی که با وجود حجم بلندترشان نسبت به نمونه های دسته قبل، اما هنوز آنقدرها هم پیچیده نشده اند. مثلا در یک نمونه بسیار عالی و عاشقانه، داستان «عشق سال های وبا» که پنج سال پیش تبدیل به فیلم هم شد، می تواند گزینه خوبی باشد. مراقب باشید به جای «عشق سالهای وبا» کتاب سانسور شده ی «دلبرکان سودا زده ی من» را نخرید.

قدم سوم شروع رمان صد سال تنهایی

خب شما کم کم آماده اید رمان صد سال تنهایی را بخوانید. اما این کار را موقع خواب و استراحت انجام ندهید. چون این رمان باید با دقت مطالعه شود. من بار اول دو ساعت قبل از خوابم وقت میگذاشتم و این رمان را میخواندم. به غیر از اینکه خوابهایم بسیار پریشان شده بود. هیچ چیز هم از داستان نمی فهمیدم تا اینکه دوباره خواندمش.

قدم آخر

در مرحله ی آخر که رمان صد سال تنهایی را خواندید نوبت دو اثر سخت خوان تر مارکز یعنی «پاییز پدرسالار» و «ژنرال در هزار توی خود» میشود. برای این دو رمان هم باید وقت بگذارید و از پیشروی طولانی اش ناامید نشوید. خودِ مارکز سالها طول کشید تا بتواند نوشتنشان را به اتمام برساند.

امیدوارم از مطالعه ی آثار مارکز لذت ببرید
در مورد من که حسم را عالی میکند این اعجوبه با قلم زیبایش

گابریل گارسیا مارکز

گابریل خوزه گارسیا مارکز (زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا درمنطقهٔ سانتامارا در کلمبیا – درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴) رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی بود. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور بود و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کرد. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ می‌شناسند که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان است.
نوشته های مارکز از زندگی اش الهام گرفته است. در عشق سالهای وبا زادگاهش سانتامارا را به زیبایی توصیف میکند.

گارسیا مارکز که به شدت تحت تاثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی، بود، نخستین کتاب خود را در ۲۳ سالگی منتشر کرد که از سوی منتقدان با واکنش مثبتی روبرو شد.

ننخستین رمان‌های گابریل، گزارش‌های واقع‌گرایانه‌ای از اخبار روزنامه‌هاست. در سال‌۱۹۶۵شروع به نوشتن رمان «صد سال ‌تنهایی» کرد و سه سال بعد، آن‌ را به پایان رساند که پس از انتشار، شاهکار گابریل لقب گرفت. اندکی پیش از انتشار آن رمان، گابریل گارسیا مارکز به دلیل درگیری با رئیس دولت کلمبیا تحت تعقیب قرار گرفت و به مکزیک گریخت .
ایده اولیه برای نوشتن نخستین فصل کتاب صد سال تنهایی در سال ۱۹۶۵ وقتی که مشغول رانندگی به سمت آکاپولکو در مکزیک بود به ذهنش رسید. تمام نسخه‌های چاپ اول صد سال تنهایی به زبان اسپانیایی در همان هفته اول کاملاً به فروش رفت. در ۳۰ سالی که از نخستین چاپ این کتاب گذشت بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از ۳۰ زبان ترجمه شده است.

در اوایل دهه ۸۰ به کلمبیا برگشت ولی با تهدید ارتش کلمبیا دوباره به همراه همسر و دو فرزندش برای زندگی به مکزیک رفت. او در سال ۱۹۹۹ رسماً مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبیا با ارسال طومارهایی خواستار پذیرش ریاست جمهوری کلمبیا توسط مارکز بودند که وی نپذیرفت.

مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمی‌توان در این سبک طبقه‌بندی کرد. پزشکان در سال ۲۰۱۲ اعلام کردند که مارکز به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.

به مرور زمان خلاقیت و توان نویسندگی او رو به کاهش گذاشت. او برای نوشتن کتاب خاطرات روسپیان غمگین من، چاپ ۲۰۰۴ حدود ده سال وقت صرف کرد. در ژانویه ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر تمایل به نوشتن را از دست داده است. میراث او مجموعه بزرگی از کتابهای داستانی و غیرداستانی است که با پیوند دادن افسانه و تاریخ در آن هر چیز ممکن و باورکردنی می‌نماید. گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۲ جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد و بنیاد نوبل در بیانه خود او را «شعبده باز کلام و بصیرت» توصیف کرد. تمام داستانهای وی به نثری نوشته شده‌اند که از نظر رنگارنگی و جاذبه غریبشان فقط می‌توان آنها را با
کارناوالهای آمریکای جنوبی مقایسه کرد.

مارکز در ایران

بهمن فرزانه در سال ۱۳۵۴ با ترجمه «صد سال تنهایی»، نویسنده بزرگ آمریکای لاتین را به کتاب‌خوانان ایرانی معرفی کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبرو شد و نویسنده آن در ایران به محبوبیت فراوان رسید.

تقریباً تمام آثار داستانی مارکز به فارسی ترجمه و منتشر شده است، و بیشتر آنها بیش از یک بار. برخی از داستان‌های او مانند رمان «عشق در سالهای وبا» با سانسور به بازار آمده و صحنه‌های اروتیک آن حذف شده است. خوانندگان ایرانی آثار مارکز را دنبال می‌کنند و برخی نویسندگان به تأثیر از سبک «رئالیسم جادویی» منسوب به او کتاب می‌نویسند.

مارکز در سال ۲۰۱۴ دیده از جهان فرو بست.

کتاب شناسی مارکز:

ساعت شوم
صد سال تنهایی
پاییز پدر سالار
عشق سالهای وبا
ژنرال در هزار توی خود
خاطرات روسپیان سودا زده ی من

دوم آوریل روز جهانی کتاب کودک

روز جهانی کتاب کودک ۲ آوریل به افتخار زادروز هانس کریستین اندرسن، نویسنده داستان‌های کوتاه نامگذاری شده.

هر سال در این روز توسط دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان (IBBY) مراسم باشکوهی به مناسبت برای بزرگداشت مقام کتاب کودک و ادبیات کودک و نوجوان در کشورهای جهان جشن گرفته می‌شود و مدیریت آن را این دفتر که از سال ۱۹۵۳ میلادی در سوئیس آغاز به کار کرده‌است برعهده دارد.

مراسم این روز هر سال در یکی از کشور جهان که عضویت دارد برگزار می‌شود و این کشور پوستر و پیام روز جهانی کتاب را تهیه می‌کند

روز جهانی کتاب کودک در ایران

روز جهانی کتاب کودک از سال ۱۳۴۹ در ایران به رسمیت شناخته شده‌است و وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۳۵۰ روز ۱۴ فروردین هر سال را روز جهانی کتاب کودک در ایران اعلام کرد.
مراسم بزرگداشت این روز هر سال در یکی از کشورهای عضو برگزار می‌شود و ایران نیز در سال ۱۳۷۱ (۱۹۹۲) برگزارکننده این مراسم بود.